...I am alone
نوشته شده در تاریخ 93/8/10 ساعت 2:35 ع توسط anahita


یه سالیه که از پیشم رفتی … با اینکه میگفتی دوریم سخته 1 ثانیه


و حالا از همدیگه ما چه دوریم … و بدون تو بهم ریخته حال روحیم


چیه نگا میکنی زیر چشی … فکر اینی که ایندفعه میدم گیر به چی


من که رفتم فقط امیدوارم یه روز … توئم از این کارات سیر بشی


نه دیگه بدستت آتو میدم … نه دیگه به هیچکسی جاتو میدم


من بدترین روزامو با تو دیدم … هه!! دیگه ازت نا امیدم


جداییمون تنها داشت دو حالت … واسه من سخت بود


ولی واسه تو راحت … بزار برو


چون اگه راستشو بخوای … دیگه بیزارم از دیدن دوبارت


من هنوزم تو فکرتم یه سره … فقط امیدوارم این روزا بگذره


میدونم حال تو بدون من بهتره … چی میشد معرفت داشتی تو یه ذره



چه کارایی واست میکردم نمیدیدی … ببین ، من پُره دردم نمیبینی


رفتارامم با تو سردن نمیبینی … چرا جایی تو منو گردن نمیگیری


نه ازت میخوام بیای پیشم … نه ، دیگه با دروغات سیا میشم


من دیگه واسم مهم نی اصن … که رفیق صمیمیات کیا میشن


شاید ، نمیتونستی با یکی باشی … شاید ، دوست داشتی قاطی اکیپا شی


شاید تو هم زیاده دردو دلات … شاید بود.تقصیر هردوی ما


واسه موندت نمیکنم تلاشی … خوشبحاله اونکه الان براشی


منم که دیگه خب به این عادت کردم … که توشرایط سخت کنارم نباشی


من هنوزم تو فکرتم یه سره … فقط امیدوارم این روزا بگذره


میدونم حال تو بدون من بهتره … چی میشد معرفت داشتی تو یه ذره



نگو که حالا حال جفتمون یکیه … تو الان کردی به کس دیگه تکیه


تو سرم پر از مشغله فکریه … که چرا اصلا دوست داشتن اینشکلیه


چرا اصلا هیکشی باهات رو راست نیست … اونهمه صداقتت با من کو راستی


چرا هرکس که بازم دم از عشق میزنه … تو نمیتونه تا تهش پای اون وایسی


منو گذاشتی و رفتی ، بگو چرا … واسه اینکه عشق و حالت بیشتر باشه براه


حال و روز منه ساده رو نگاه … موندم تنها با یه عالمه چرا


ببین یچیزیو حالا دارم بهت میگم … من سیاهیو ، توی دلت دیدم


اونم یه روزی میکنه تورو ولت بی رحم … میگی دوستم داری !! باشه بهش میگم


من هنوزم تو فکرتم یه سره … فقط امیدوارم این روزا بگذره


میدونم حال تو بدون من بهتره … چی میشد معرفت داشتی تو یه ذره...




راز...   







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ